دوباره پای برهنه شبانه آوردت

دوباره پای برهنه شبانه  آوردت
شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت
 
کسی نگفت که از راه دور آمده است
کسی نگفت به منصور، نور آمده است 
 
عبا نداری و عمامه و ردایت کو؟ 
چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو؟ 
 
 
بمیرم آمدی و ردِ پایِ تو پیداست
چقدر زخم روی دست‌های تو پیداست
 
حرم تو هستی او پشت بر حرم داده
تو ایستاده‌ای و نانجیب لم داده
 
به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز
به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز
 
نگاه تو  پُرِ صبر است و سینه‌ات آرام
نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام
 
سه بار خواست بسوزی به ناروا که نشد
سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد
 
سه بار سمت تو آمد  ولی برِ تو نشست
سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست
 
سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد
بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد
 
هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر 
بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر 
 
هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم
هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم
 
تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست
اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست
 
شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله
به گریه مقبل تو گفت  با رسول الله_
 
 بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد
 
 
تمام پیکر‌ش از تیغ غرق خون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
 
مزاحم نفسش نیزه با عصا  شده بود
هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود
 
لبش پُر از ترک و  آب را بردند
به روی ناقه‌ی عریان رُباب را بردند...
43
0
موضوعشهادت امام صادق (علیه السلام)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحسن لطفی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت