درست لحظه ی آخر در این محل افتاد

درست لحظه ی آخر در این محل افتاد
و قطره قطره ی اهلا من العسل افتاد
 
میان عرصه ی میدان عجیب غوغا شد
مفاصل تن قاسم یکی یکی وا شد
 
چقدر خون چکد از ریش ریش پیروهنت
شکست گوشه ی ابرو...شکسته شد دهنت
 
خمیدگی تنت کار نیزه ی خصم است
اگر چه درد کمر بین ما دگر رسم است
 
و ناگهان ز قفا تیغ آهنین خوردی
ز نصفه های کمر خم شدی...زمین خوردی
 
ز تارهای گلویت مرا صدا زده ای
چقدر در وسط صحنه دست و پا زده ای
 
بگو بگو گه عزیزم تـنت گسسته چرا
درون حنجره ات استخوان شکسته چرا؟
 
چرا تمام تـنت را چنین بهم زده ای
مگر محله ی قصاب ها قدم زده ای؟
 
چقدر میوه ی سبزم...رسیده ای قاسم
گمان کنم که کمی قد کشیده ای قاسم
 
عدو تمام تو را بند بند کرده گلم
و نعل اسب تو را قد بلند کرده گلم
57
0
موضوعشهادت حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریز
شاعرنیما نجاری
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت