خورجینی دوان دوان می رفت

خورجینی دوان دوان می رفت
دست بوسیِ خیزران می رفت
 
در هیاهویِ غارت خیمه
دور از چشم ساربان می رفت
 
 
چه عجولانه داشت سر می برد!
مثل تیری که از کمان می رفت
 
بی توجه به ناله ی زهرا
خورجین داشت همچنان می رفت
 
خواهری خسته از ته گودال
ناله هایش به آسمان می رفت
 
پیکری زیر نعل ها بود و...
درد تا مغز استخوان می رفت
 
چه سرِ کشتی نجات آمد؟
شعله در جانِ بادبان می رفت
 
 
خنجر کُند شمر بدبین بود!
در غلافش چه بد گمان می رفت
 
خرجِ کاخ و حرمسرای یزید
داشت از جیبِ کوفیان می رفت
41
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعروحید قاسمی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت