این روزها از داغِ دختر گریه می‌کرد

این روزها از داغِ دختر گریه می‌کرد 
قطعاً خدیجه با پیمبر گریه می‌کرد 
 
در عالَم برزخ به‌پا شد بزمِ روضه
از داغِ زهرا، عالَمِ ذر گریه می‌کرد 
 
من مطمئنم که خدا لحظه به لحظه 
در خلقتِ زهرایِ أطهر گریه می‌کرد 
 
با دردهای فاطمه چشمِ علی هم
این روزها تا روزِ محشر گریه می‌کرد 
 
دور از نگاهِ اهلِ خانه، نیمه‌ی شب
آهسته و پیوسته حیدر گریه می‌کرد 
 
شد قلبِ سنگش آب، با هر آهِ زهرا
دستاس شد دلتنگ و مضطر گریه می‌کرد 
 
لعنت به خود می‌گفت و با افسوسِ بسیار
مسمار، رویِ شانه‌ی "در" گریه می‌کرد 
 
شد حالِ مادر چونکه از دیروز بدتر، 
امشب حسن با حالِ بدتر گریه می‌کرد 
 
یادِ نوازش‌هایِ سابق... قبلِ خوابش، 
زینب برای دستِ مادر گریه می‌کرد،
 
دستی که لرزان دوخت پیراهن به سختی
چشمی که از فردایِ معجر گریه می‌کرد 
 
بوسید حلقومِ حسینش را پریشان
با تشنگی در کنجِ بستر گریه می‌کرد!
22
0
موضوعایام بستری در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمرضیه عاطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت