این تخته ی در تیزیِ مسمار ندارد

این تخته ی در تیزیِ مسمار ندارد
این لنگه ی در آتش و دیوار ندارد
 
از چار غلامی که می آیند یکی هم
با حلقه ی انگشتر تو کار ندارد
 
باران گل آمد به سرت موقع تشییع
بازاری بغداد که آزار ندارد
 
آنقدر سبک گشته تنت آخر عمری
جز سلسله و پیرهنت بار ندارد
 
انکار اگر شد غم و دردی که کشیدی
این ساق شکسته دگر انکار ندارد
 
مامور رسیده است و برای تو غذایی
جز مشت و لگد موقع افطار ندارد
 
ملعون دهنش باز نشد جز به جسارت
یک ذره حیا پیش تو انگار ندارد
 
سردی غل جامعه را تاب و تحمل
این جسم نحیف این تن تب دار ندارد
 
یک لحظه ملاقات نکردی پسرت را
زندانی بغداد که دیدار ندارد
 
تو میروی و سایه ی سلطان به سرش هست
معصومه ی تو غصه ی بازار ندارد
26
0
موضوعشهادت امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرگروه یا مظلوم
قالبغزل
سبک پیشنهادیواحد
زبانفارسی

حاج محمد حسین پویانفر
حاج عبدالرضا هلالی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت