چه گویم ز آنچه در دوران من دور از وطن دیدم

چه گویم ز آنچه در دوران من دور از وطن دیدم 
نبیند کس به عالم این چنین ظلمی که من دیدم
 
به دست خود کفن کردم به گردن شش برادر را 
پس از کشتن تن هر یک به صحرا بی کفن دیدم
 
سلیمان مرا کشتند و ببریدند انگشتش 
دریغا خاتم او را به دست اهرمن دیدم
 
منم آن غم نصیبی کز از ازل چون زادم از مادر 
جهان را سر به سر از بهر خود بیت الحزن دیدم
 
منم کاندر لب شط روی دست شاه لب تشنه 
به حلق خشک اصغر تیر کین جای لبن دیدم
 
دریدم جامه جان چون ز تیغ کینه عدوان 
چو گل صد پاره جسم اکبر گل پیرهن دیدم
 
منم زینب که از جور جفاکاران این امت 
به شهر شام خود را چون اسیران ختن دیدم
 
منم زینب که خود را بر سر بازار شام آخر 
به پشت ناقه پیش دیده هر مرد و زن دیدم
 
کنارت ز اشک خونین بود رشک دامن گلچین 
تو را جودی اگر گاهی در اطراف چمن دیدم
16
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت