- صفحه اصلی
- پا بر زمین میکوبد و با بیقراری
پا بر زمین میکوبد و با بیقراری
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-71316
پا بر زمین میکوبد و با بیقراری
دارد به سینه میزند با مشت ، کودک
وقتی عمو از اسب با صورت زمین خورد
هی میزند خود را به قصد کشت، کودک
تنهایی اش را دید در گودال و حالا
باید برایش آخرین سرباز میشد
درگیر و دار پر زدن سمت ِ عمو بود
دستانِ عمه مانع پرواز میشد
با هر مکافاتی که میشد دست خود را
از دست های عمه جانش باز میکرد
میرفت در گودال با دستانِ خالی
شمشیر اگر میداشت که اعجاز میکرد…
از زیر دست و پای اسبان میدوید و
از لابه لای جمعیت با زور رد شد
میخواست تا راهی برای خود کند باز
با مشت میکوبید هرکس را که سد شد
پای برهنه میدوید و داد میزد :
قدری تحمل کن عمو دارم می آیم
از لابلای دشمنان فریاد میزد :
ای گرگها !! من بچه شیرِ مجتبایم
گودال پر از جمعیت بود و عمو را
بی حال بینِ لشگری خونریز میدید
بر غربتش بیش از همیشه اشک میریخت
وقتی که بر تل عمه اش را نیز میدید
میدید بر روی زمین شاهِ زمان را
یوسف به جای چاه در گودال مانده
دارد هزار و نه صد و پنجاه تا زخم
تکیه زده بر نیزه ای بی حال مانده
باران ِ سنگ و تیر و تیغ و نیزه یکریز
از شش جهت روی ِ سر ِ ارباب میریخت
با خنده پیش ِ چشم ِ آن لب تشنه “قاتل”
بر روی خاک گرم دائم آب میریخت
سر نیزه ها بر صورت و پهلوش میخورد
مانندِ نی زار است کل پیکر او
وقتی لگد بر سینه اش میزد حرامی
گودال بود و ضجه های مادر او
از لابه لای جمعیت با زور رد شد
انداخت خود را توی آغوش عمویش
هر تیر و تیغی که می آمد سمتِ مولا
میبرد دست کوچک خود را به سویش
میگفت ” بابا” بر عمویش گاه و بیگاه
بابا چرا بی من تو در گودال رفتی ؟
دلواپس ِ اهل حرم بودی و دیدم
با سرعت از پیش همه اطفال رفتی ..
دیدم که عمه بر گلویت بوسه میداد
دیدم نگاهت را که سمت ِ آسمان بود
فهمیدم از حجم ِ ترک های لب تو
داغ و عطش در سینه ی تو بی کران بود
من آمدم تا پیکرم جای تن تو
آماج تیغ و تیر زخم و درد باشد
برخیز با یک یا علی سمت حرم رو
می مانم اینجا و شما برگرد … باشد؟!
بر زخم هایت میگذارم دست شاید
از پیکرت هی چشمه چشمه خون نیاید
هر کار کردم تیرِ توی سینه ات را_
بیرون کشم بابا، ولی بیرون نیاید
می مانم اینجا تا به من مشغول باشند
این نیزه ها .. این سنگ ها.. این دشمنانت …
برگرد سمت خیمه ها ی بی علمدار
دشمن هجوم آورده سمت ِ کودکانت…
بر غیرتش برخورد عبدالله آنجا
مانند قاسم سینه ی خود را سپر کرد
شمشیری آمد ناگهان سمت عمویش
با دست خالی از عمو دفع خطر کرد
بر پوست آویزان شده دست ظریفش
لبخند میزد تا عمو قلبش نلرزد
وقتی سه شعبه بر گلویش خورد میگفت:
در راه تو سر میدهم قطعاً می ارزد
پا بر زمین میکوبد او از درد اما
خوشحال از اینکه آبرو دار پدر شد
جسمش که با جسم عموجانش یکی شد
بر نیزه ها هم با سر ِ او همسفر شد
94
0
موضوعشهادت حضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعروحید مصلحی
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت
آمد خبر حسین ز پا اوفتاده است
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود!
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
هر چند به یاران نرسیدم که بمیرم
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
در سرش طرح معما می کرد
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شیب گودال ، به سوی تو دویدن دارد
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
این کیست که طوفان شده میل خطر کرده ؟
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
کشته ی دوست شدن در نظر مردان است
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
مصحف ما، چه به هم ریختنت!!! وای عمو
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
پا برهنه شد و به میدان زد
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
وقتی تمام لشگریان هار میشوند
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
عمه جان ول کن من از اصغر که بهتر نیستم
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت علی اصغر (علیه السلام)
شمسی و روی زمین با روی ماه افتاده ای
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زهرا (سلام الله علیها)
پاشو بریم حرم ، نداره رحمی دشمنت
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
جای پدر بود بر تو نگاه من آغوشت ای عمو باشد پناه من
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
جای پدر هست خالی کنارم بر سینه ی تو جان می سپارم
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
از خیمه طفلی آمد به گودال
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
یوسف مجتبی رفت با ناله سمت گودال
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
از خیمه تا قلب دشمن پر گشته از عطر حسن
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
پر زده یک کبوتر به سوی قتلگاهش
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام)
خیمه ها سر به سر شد پریشان
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزحضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
زمین کربلا داشت فغان و ناله چون نی
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
از خیمه تا مقتل دویده این طفل
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
تو خورشید خیمه ها و زینت هفت آسمانی
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت علی اصغر (علیه السلام)
خبر داری از آه حسرت من؟
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
برادر تشت خون را لاله باران کرد یادم هست
موضوعحضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام) | امام حسن مجتبی (علیه السلام) | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | حضرت زهرا (سلام الله علیها)