وقتی رسید قافله در مجلس یزید

وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
 
اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
 
زینب رسید و دورو برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
 
داغ رباب تازه شد آن لحضه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
 
با کینه ای به قدمت تاریخ ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
 
دفها بروی دست و کل میکشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
 
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
 
ای وای ، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
 
چوب حراج بر لب و دندان که خورد ، سر
شد با خدا معامله در مجلس یزید
 
بالا که رفت چوب ، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
 
میخواست معجر از سر خود وا کند مگر
برهم خورد معادله در مجلس یزید
 
چشمش به عمه خورد و وقار و صبوریش
لب بست دیگر از گله در مجلس یزید
 
نفرین نکرد و زخم دلش بی نصیب ماند
از مرهم مباهله در مجلس یزید
 
شد اشک چشم ، بغض و بدل کرد اینچنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
 
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
 
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
124
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | شهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام) | شهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
شاعرمصطفی متولی
قالبقصیده
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج حسین طاهری
حاج مجید بنی فاطمه
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت