وای از شام اسیران غم بی حد دیدند

وای از شام اسیران غم بی حد دیدند
خاک از بام به فرق سرشان پاشیدند
بر غم و غصه ی اولاد علی خندیدند 
پای سرهای بریده همگی رقصیدند
 
بغض دیرینه ی خود را به علی نو کردند 
بی حیاها همه ی قافله را هو کردند
 
پیش چشم اسرا چنگ و دف و تار زدند
کعب نی بر بدن عابد بیمار زدند
دختران را به سر کوچه و بازار زدند
سخت تر از همه در پیش علمدار زدند 
 
دختر فاطمه را جا ملاعام دهند
دسته دسته به اسیران همه دشنام دهند
 
شامیان ظلم به ذریه ی زهرا کردند
خنده بر بی کسی زینب کبرا کردند
خون به قلب علی و احمد و زهرا کردند
اسرا را سر هر کوچه تماشا کردند
 
خون عباس سر نیزه بجوش آمده بود 
دور ناموس خدا برده فروش آمده بود
28
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرمحمود اسدی
قالبمربع ترکیب
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت