هوای خانه شبیه هوای سابق نیست

هوای خانه شبیه هوای سابق نیست
و خنده بر لب مادر در این دقایق نیست
هزار مرتبه گفتم که رسم عاشق نیست
بگیر روسری از سر ، ولی موافق نیست
 
چه ارتباط عجیبی است بین خواهش من
و بغض های نشسته ، در گلوی حسن
 
در این سه ماه شده کار من فقط گریه
به وای وای حسین و حسن فقط گریه
به لکه های روی پیرهن  فقط گریه
به نا توانی این خسته تن فقط گریه
 
چقدر لرزه به دستهای مادر ماست
کنار بستر مادر ، همیشه روضه بپاست
 
دوباره شب شد و بابا به خانه برگشته
برای گریه ی مادر بهانه برگشته
روی لباس سفیدش نشانه برگشته
گمان کنم که همان درد شانه برگشته
 
به زحمت از سر بستر جدا شد و افتاد
برای یاری بابا فدا شد و افتاد
 
بمیرم این دم آخر چه مهربان شده بود
برای سفره ی خانه فکر نان شده بود
دوباره باز بغل های آسمان شده بود
چقدر خسته چقدر نیمه جان شده بود
 
برای خنده گمان میکنم کمی دیر است
به خنده های حسین اشک من سرازیر است
 
زمان بازی با بچه ها ز بس افتاد
هزار شعله ی شیون بر این قفس افتاد
میان بستر و مطبخ که پیش و پس افتاد
نشست روی زمین باز از نفس افتاد
 
غروب در دل بستر نظاره میکردیم
به خون گوشه ی بستر اشاره میکردیم
 
و داشت لحظه ی آخر مرا صدا میزد
کنار چند کفن حرف بوریا میزد
گریز روضه ی خود را به کربلا میزد
به مقتلی که حسین داشت دست و پا میزد
 
به روی نیزه برایم سری تجسم کرد
سری که از سر نیزه به من تبسم کرد
11
0
موضوعایام بستری در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحجت بحرالعلومی
قالبمربع ترکیب
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت