هر چند پای بی‌رمق او توان نداشت

هر چند پای بی‌رمق او توان نداشت
هر چند بین قافله جانش امان نداشت
 
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
 
جز گیسوان غرق به خون روی نیزه‌ها
در آتش بلا به سرش سایه‌بان نداشت
 
آیا به جز حوالی گودال, ساربان
راهی برای بردن این کاروان نداشت؟
 
یک شهر چشم خیره و … بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
 
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
 
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت!
75
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها) | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریز
شاعریوسف رحیمی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج میثم مطیعی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت