فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟

فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟
شامیان عید گرفتند به قتل پسرت
 
سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان
کوچه ‌کوچه شده مزد زحمات پدرت
 
بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن
اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت
 
شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز
گر به دروازۀ ساعات بیفتد گذرت
 
دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی
بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت
 
چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید
سر عباس که خود هست حسین دگرت
 
مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس
دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟
 
یا محمّد بنگر حق ذوی‌ القربی را
کشت اولاد تو را امت بیدادگرت
 
"میثم!" از بس سخن از سوز جگر می‌گویی
 شعر تو در نفس سوخته گشته شررت
17
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرغلامرضا سازگار
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت