شام یعنی انتهای خستگی

شام یعنی انتهای خستگی
شهر آزار خدای خستگی
 
شام یعنی گوشه ویرانه‌ها
مدفن شمع و گل و پروانه‌ها
 
شام تسکین دل شیطان بود
زینت سر نیزه‌اش قرآن بود
 
شام یعنی وادی دشنام ها
سنگ باران سری از بام ها
 
سنگ در دستان نامردان شام
بوسه می‌زد بر سر زخم امام
 
شام تفسیر نگاهی مضطراست
شهر داغ لاله‌های حیدر است
 
شام هم مانند کوفه بی‌وفاست
صفحه‌ای از دفتر کرب و بلاست
 
بی‌وفایی‌ مانده از این طایفه
شام دارد مردم بی‌عاطفه
 
شام یعنی محملی از داغ و درد
موسم پژمردن گلهای زرد
 
پای محمل رقص و کف آزاد شد
کوچه‌هایش هلهله‌آباد شد
 
شام شهر بازی چوب و لب است
نیشتر بر زخم بغض زینب است
 
بر دل زهرائیان آتش زدند
هرکه را می‌سوخت از آهش زدند
 
یک زن شامی چو دید اشک رباب
اشک او را داد با خنده جواب
 
در میان ازدحامی از نگاه
می‌کشید از دل عقیله آه آه
 
اشک شد آنجا نقاب روی او
شد پریشان قلب او چون موی او
 
یک نفر شرمی نکرد از معجرش
ریخت خاکستر یهودی بر سرش
116
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | شهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
شاعرعلی ناظمی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت