زندگی با دل پر ، گوشه زندان سخت است

زندگی با دل پر ، گوشه زندان سخت است 
گریه کردن جلوی ظلم نگهبان سخت است 
 
سجده ی با غل و زنجیر مکافات شده
بین این صومعه وا کردن قرآن سخت است 
 
تشنه لب هستم و از العطشم بی خبرند
آبیاری شدن گل ته گلدان سخت است 
 
ساق پاهای من از چند جهت خرد شده
استخوان باز شود دارو و درمان سخت است 
 
یاد معصومه ام و فاصله آبم کرده 
از سیه چال بلا رفتن کنعان سخت است 
 
مثل یک دانه سرما زده چالم کردند 
زنده در گور شدن تا به گریبان سخت است 
 
ضربه های که روی مغز سری می کوبند 
مثل ضربه زدن پتک به سندان سخت است 
 
عصر ها نان و کتک لقمه افطار من است 
که همین هم سر افتادن دندان سخت است 
 
سیلی و مشت و لگد هیچ ولی مهر سکوت
جلوی بد دهنی های فراوان سخت است
 
به روی لنگه دری ، از دو سر آویزانم 
این چنین بردن من تا سر میدان سخت است 
 
جسر بغداد که جای پسر فاطمه نیست 
کفن و دفن بدنم گوشه ویران سخت است 
 
هر زمان ناله زدم رفت دلم کرب و بلا 
ولی یاداوری شام غریبان سخت است 
 
ضریه آخر خود را که زد و سر را کند 
گفت این زاده ی حیدر چقدر جان سخت است 
 
ساربان است که در گوشه مقتل فهمید 
بردن خاتم انگشت سلیمان سخت است 
 
کعب نی بود که از پشت به زنها می خورد 
کتف مجروح و سفر با سر عریان سخت است 
 
وقتی یک مشت اراذل  همه دورت باشند 
رد شدن از وسط کوچه دو چندان سخت است 
 
سّتر ناموس خدا واجب عینی است ولی
خواهش روسری از غیر مسلمان سخت است
101
0
موضوعشهادت امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحسین قربانچه
قالبقصیده
سبک پیشنهادی نامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت