رنگش پرید و رفت پریشان، کشان کشان

رنگش پرید و رفت پریشان، کشان کشان
آخر رسید روی لبش جان، کشان کشان
 
سِنّی گذشته بود از او و توان نداشت
میرفت پابرهنه، شتابان، کشان کشان
 
 
مانند مادرش چقدَر خورد بر زمین 
با زانوان خسته و لرزان، کشان کشان
 
در کوچه بُرده شد به روی سنگ های سخت
با ریسمان؛ تشیّع و عرفان...کشان کشان
 
در پشتِ سر برای دو دستان زخمی اش
خون گریه کرد عالم امکان، کشان کشان
 
میرفت زیر پا و دلم تکه تکه شد
پایِ عبایِ مشکیِ ایشان، کشان کشان...
 
پشتِ امام ِ صادقمان تازیانه خورد
افتاد لرزه بر تنِ قران، کشان کشان
 
شیخ الائمه را شبِ تاریک، روی خاک
بردند پشت مرکبِ عریان، کشان کشان
 
 
جانم فدای جدّ غریبش که نیزه خورد
افتاد از دهان دو سه دندان، کشان کشان
 
آمد نفس زنان، نه که با پا! به دست شمر(لعنت الله)...
در قتلگاه! سیدالعطشان کشان کشان!
44
0
موضوعشهادت امام صادق (علیه السلام)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمرضیه عاطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادیواحد
زبانفارسی

حاج محمود کریمی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت