دلداده ای به اشک وَ دلبر برید و رفت

دلداده ای به اشک وَ دلبر برید و رفت
او آه میکشید و برادر برید و رفت
 
وقتی تمامِ درد دلش را تمام کرد
اشکش ربود به گوشه ی معجر برید و رفت
 
چیزی نمانده بود که دلداده جان دهد
احیاش کرد ز بوسه ی حنجر برید و رفت
 
میرفت و گوشه ی نگهش سوی خیمه بود
دلشوره داشت ز دیده ی لشکر برید و رفت
 
کم کم غروب آمده و بین ازدحام
حالا رسیده نوبت خواهر برید و رفت
 
بیتاب گشته بود و نگاهش به قتلگاه
محکم گرفت چادری بر سر برید و رفت
 
نزدیک بود و دید یکی خنجرش به دست
پا روی یادگاری مادر برید و رفت
 
شد شام و با دو دست به زنجیر بسته اش
چاره نداشت دختر حیدر برید و رفت
85
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | ورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعر ابراهیم بازیار
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت