دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت

دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت
از بال من شکسته ترین آفرید و رفت
 
خون گلوی زیر فشارم که تازه بود
با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت
 
بد کاره ای به خاک مناجات سر گذاشت
وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت
 
راضی نشد به بالش سختی که داشتم
زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت
 
شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود
با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت
 
روزم لگد نخورده به آخر نمی رسید
با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت
 
دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم
پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت
 
از چند جا ضریح تنم متصل نبود
پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت
 
تابوت از شکستگی ام کار می گرفت
گاهی سرم به گوشه ی دیوار می گرفت
135
0
موضوعشهادت امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام)
گریز
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج سید مهدی میردامادی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت