در سرش طرح معما می کرد

در سرش طرح معما می‌ کرد
با دل عمه مدارا می‌ کرد
 
فکر آن بود که می‌ شد ای کاش
رفع آزار ز آقا می کرد
 
به عمویش که نظر می‌ انداخت
یاد تنهایی بابا می‌ کرد
 
دم خیمه همه ی واقعه را
داشت از دور تماشا می‌ کرد
 
چشم در چشم عزیز زهرا
زیر لب داشت خدایا می‌ کرد
 
ناگهان دید عمو تا افتاد
هرکسی نیزه مهیا می‌ کرد
 
نیزه‌ ها بود که بالا می‌ رفت
سینه‌ ای بود که جا وا می‌ کرد
 
کاش با نیزه زدن حل می‌ شد
نیزه را در بدنش تا می‌ کرد
 
لب گودال هجوم خنجر
داشت عضوی ز تنش وا می‌ کرد
 
هر که نزدیک ترش می‌ آمد
نیزه‌ ای در گلویش جا می‌ کرد
 
زود می‌ آمد و می‌ زد به حسین
هرکسی هر چه که پیدا می‌ کرد
 
آن طرف هلهله بود و این سو
ناله‌ ها زینب کبری می کرد
 
گفت ای کاش نمی‌ دیدم من
زخم‌ هایت همه سر وا می‌ کرد
 
دست من باد بلا گردانت
ذبح گشتم به روی دامانت
67
0
موضوعشهادت حضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعراحسان محسنی فر
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج منصور ارضی
نا مشخص
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت