خوش بحال دلِ آنکس که گرفتارِ تو شد

خوش بحال دلِ آنکس که گرفتارِ تو شد
چشم بیمار تو را دیده و بیمارِ تو شد
 
هدفَت بود بنا کردنِ وحدانیّت
سجده آورد علی؛ یار وفادارِ تو شد
 
از خدا گفتی و کفار به تو طعنه زدند
نگرفتی به دل و لطف و کرم کارِ تو شد
 
زیرِ بارِ ستم و دشمنی و زخم زبان
کمرت خم شد و اسلام بدهکارِ تو شد
 
بعد تو دلهره افتاد به جانِ یثرب
کعبه مشکی به تنش کرد و عزادارِ تو شد
 
رفتی و باغ فدک مثل خلافت شد غصب
دوّمی آمد و در کوچه طلبکارِ تو شد
 
سخت سیلی زد و بد مزد رسالت را داد
بد جسارت کرد و مایهٔ آزارِ تو شد
 
بر سرِ فاطمه ات پیش حسن داد کشید
به خدا بغضِ گلویش غم ِ سرشارِ تو شد
 
رفتی و سوخت سراپایِ حدیث ثقلین
شعله ها باعث بیتابی بسیارِ تو شد
 
پیرهن دوخت و نان پخت و فقط درد کشید
با دلی خون شده آمادهٔ دیدارِ تو شد!
41
0
موضوعوفات حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم)
گریزماجرای کوچه (فدک) حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرمرضیه عاطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت