نفسم در شماره افتاده

نفسم در شماره افتاده
رنگ و رویم پریده است علی
سر من را بگیر بر زانوت
وقت رفتن رسیده است علی
 
گرچه زود و سریع طی شد و رفت
چقدر روزگار سخت گذشت
همۀ سالهای تبلیغم
به من بیقرار سخت گذشت
 
 
دل من را همیشه توهینِ
بی حیاها شکست یادت هست
سنگ باران کودکان لجوج
سر من را شکست یادت هست
 
در اُحد که غریب ماندم من
بغض کفار داشت وا میشد
یک تنه جوشنم شدی تو علی
تو نبودی سرم جدا میشد
 
اثر آفتاب شعب این بود
در سرم شعله های تب مانده
به کف پای من ازآنموقع
خارهای ابولهب مانده
 
چه کنم وقت رفتن آمده است
دل ندارم که روضه خوان باشم
کاش میشد زمان حمله به در
زنده باشم کنارتان باشم
 
ظاهرا مومن و مسلمانند
با تو و فاطمه بد اند علی
صبر کن صبر کن برای خدا
همسرت را اگر زدند علی
 
همه هیزم بدست می آیند
آتشی پشت در به پا بشود
وای اگر در به فاطمه بخورد
میخ، در بین سینه جا بشود
 
صبر کن آن زمان که با سیلی
قصد دارند بر رویش بزنند
یا که در پیش دست بسته ی تو
با قلافی به بازویش بزنند
 
 
تازه این اول مصیبت هاست
کربلای حسین نزدیک  است
مثل زهرا قرار سوختن
بچه های حسین نزدیک است..
 
خیمه ها دانه دانه میسوزند
هرکجا دود سربه سر آتش
دختران من و تو با گریه
همه جان میدهند در آتش
56
0
موضوعوفات حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرسید پوریا هاشمی
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت