خواب در چشمان یثرب آمده

خواب در چشمان یثرب آمده
مردمش خود را به خوشخوابی زده
 
باد سرد درد بین کوچه‌ها
هوهوی شبگرد بین کوچه‌ها
 
احتضار از راه مخفی آمده
رد شد از زیر در آتش‌زده
 
در میان خانه‌ی مولا چه بود
باغبان بود و گل یاس کبود
 
بانوی لولاک روی بسترش
سر نهاده روی پای رهبرش
 
قابض‌الارواح با روح‌الامین
نوحه می‌خوانند بر بانوی دین
 
مرغ شب فریاد هوهو می‌زند
شمع، کنج حجره سوسو می‌زند
 
سایه‌ای بر روی دیوار گلی‌ست
سایه‌ی لرزان مولایم علی‌ست
 
زانویی زیر سر بانوی خود
در بغل دارد دگر زانوی خود
 
چشم دارد بر نگاه فاطمه
شعله می‌گیرد ز آه فاطمه
 
ناله‌ای آرام می‌آید به گوش
می‌رود از هوش و می‌آید به هوش
 
هر زمانی چشم خود را باز کرد
با زبان دل سخن آغاز کرد
 
کای همیشه همنشین فاطمه
ای امیرالمؤمنین فاطمه
 
ای که بر ارض و سما هستی امیر
جان زهرایت سرت بالا بگیر
 
آن که باید این‌چنین باشد منم
آن که باید شرمگین باشد منم
 
خواستم یاری کنم اما نشد
بند حزن از دست‌هایت وا نشد
 
کار من از تو حمایت بود و بس
از رضای تو رضایت بود و بس
 
من ولایت را به جان دارم علی
روی بازویم نشان دارم علی
 
تو ولی داوری مولای من
بر دو عالم سروری مولای من
 
فاتح بدر و حنین و خیبری
تو وصی مصطفایی، حیدری
 
گردش آرام‌آرام نگات
کرده ترسیم مدار کائنات
 
این پناه جان احمد در اُحُد
فاطمه آن روز مدیون تو شد
 
عهد کردم هرچه گویی آن کنم
جان‌نثاری تو را جبران کنم
 
تیر غم هم گر به سویت می‌پرد
باید از قلب من اول بگذرد
 
شمع عالم لحظه‌ای خاموش شد
فاطمه بار دگر بی‌هوش شد
 
*
ساعتی نگذشت و چشمی باز کرد
از دری دیگر سخن آغاز کرد
 
گفت بشکن بغض خود آقای من
راحت امشب گریه کن بر پای من
 
گریه کن بر من، و بر ایتام من
گریه کن بر طفل تشنه‌کام من
 
گریه کن ای دستگیر عالمین
بیشتر بر جان جانانت حسین
 
گریه کن بر بر زمین افتادنش
گریه کن بر لحظه‌ی جان دادنش
 
خنده بر لب‌های تو بی‌رنگ شد
شرم دارم، کار خانه لنگ شد
 
من اگر بانوی خوبی بوده‌ام
خواهشی از محضرت ننموده‌ام
 
عمر تسلیم مشیت می‌کنم
این شب آخر وصیت می‌کنم
 
نیمه‌شب غسلم بده با پیرهن
نیمه شب کن پیکر من را کفن
 
نیمه‌شب بر خاک بسپارم نهان
ساعتی در پای قبر من بمان
 
فارغ از رنج و ملالم کن علی
رفتنی هستم حلالم کن علی
 
راستی چندی‌ست، نور دیده‌ام!
صوت قرآن تو را نشنیده‌ام
 
اشک بسته راه چشمانت علی
ای فدای صوت قرآنت علی
 
با شما یاسین روایت می‌شود
روح، فانی در ولایت می‌شود
 
بعد هر یک حرف، آه مرتضی
می‌کند تقطیع کل سوره را
 
حجره از قرآن مشعشع می‌شود
آیه‌ها یک‌سر مقطّع می‌شود
 
هرچه آهنگ تنفس تندتر
می‌زند نبض عوالم کندتر
 
از تن حیدر همه نیروش رفت
بار آخر فاطمه از هوش رفت
62
0
موضوعایام بستری در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | غسل دادن و تدفین و بعد حضرت زهرا (سلام الله علیها) | ماجرای مسجد حضرت زهرا (سلام الله علیها) | مدح امیرالمومنین علی (علیه السلام) | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرنا مشخص
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج محمود کریمی
حاج سید مهدی میردامادی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت