با چشم های نیمه بازت گاه گاهی

با چشم های نیمه بازت گاه گاهی
چشمان خیس و خسته ام را کن نگاهی
 
وقتی تنور خانه روشن شد برایت
گفتم خدا را شکر کم کم رو براهی
 
دستاس را چرخاندی اما رنگ خون شد
دستاس فهمید از نگاهت بی گناهی
 
از بس به پای گریه هایت آب رفتی
چیزی نمانده از وجودت مثل کاهی
 
پهلو به پهلو می شوی و می چکد خون
از زخم های پیکرت خواهی نخواهی
 
از درد شانه ، شانه می افتد ز دستت
خون می نشیند کنج لبهایت ز آهی
 
در خواب بودی چادرت را باز کردم
شاید ببینم چهره ات را در پگاهی
 
دیدم که پائین تر ز چشمان تو پیداست
زخم عمیق پنج انگشت سیاهی
 
این چند شب از سرنوشتم روضه خواندی
از سر گذشتم از جدایی بی پناهی
 
گفتی غروبی شعله می پیچد به بالم
گفتی که می سوزم میان خیمه گاهی
 
در حلقه ی نامحرمان و نیزه داران
هرجا که می گردم ندارم تکیه گاهی
46
0
موضوعایام بستری در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | ماجرای کوچه (فدک) حضرت زهرا (سلام الله علیها) | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرحسن لطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت