- صفحه اصلی
- باز غم از چارسو، ریخت به جانم شرار

باز غم از چارسو، ریخت به جانم شرار
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-345520
باز غم از چارسو، ریخت به جانم شرار
در نظرم گشت روز، تیره تر از شام تار
چرخ ستم پیشه باز، در حق آل نبی
آنچه به دل کینه داشت، کرد همه آشکار
نیست عجب گر چکد، خون دل از دیده ام
بسکه ز غم روز وشب، گریه کنم زار زار
یاد چو آید مرا واقعه کربلا
دل شودم غرق خون، دیده شود اشکبار
آه از آن دم که شد عازم میدان جنگ
سرو ریاض حسن قاسم گلگون عذار
کرد به اهل حرم، با دل محزون وداع
گفت به مادر چنین، کای تو مرا غمگسار
بر در خیمه دگر، منتظر من مباش
وعدهٔ دیدار ما ماند به روز شمار
تاخت به میدان سمند، تیغ کشید از کمر
یکتنه زد خویش را بر صف چندیدن هزار
ریخت به هم یکتنه میسره بر میمنه
قلب سپه را درید، یکسره کرباس وار
این بلا تیر بار، دست قضا تیغ زن
یک تن و، وآنگاه طفل، خیل عدو صد هزار
خشک لبش از عطش، دیده اش ازاشک تر
درد دلش بی حساب، زخم تنش بی شمار
بر بدن نازکش هر که رسیدی زدی
تیغ یکی از یمین، نیزه یکی از یسار
از دم شمشیر تیز، گشت تنش ریز ریز
گیسوی مشکین او گشت ز خونش نگار
بسکه به جسمش زدند زخم از پشت فرس
قامت او سرنگون، شد به زمین سایه وار
پیکرش از صدر زین، گشت چو غلطان به خاک
ناله ز دل بر کشید کی عم والا تبار
تا رمقم بر تن است جان عمو کن شتاب
بر سر بالین من، زود قدم رنجه دار
سرور دین چون شنید، نالهٔ آن طفل را
جست ز جا چون سپند، از سر سوزنده نار
گشت سوار و نمود، حمله بر آن ناکسان
خرمن جانشان بسوخت از شرر ذوالفقار
جنگ کنان بر سرکشتهٔ قاسم رسید
دید که از خون او گشته زمین لاله زار
پای کشید از رکاب، بر سر نعشش نشست
از سر مهر و وفا هشت سرش در کنار
پاک ز شفقت نمود، خون رخش ز آستین
شست ز سیل سرشک، از سر و مویش غبار
بر رخ سلطان دین، دیده گشود و به بست
طایر روحش نمود، از قفس تن فرار
زینب کبری چو شد با خبر از قتل او
اشک ز چشمش روان، شد چو در شاهوار
ناله ز دل بر کشید جامه به تن بر درید
بدر نخست از هلال، ریخت گهر بر عذار
مادر غمدیده اش گشت به اندوه جفت
طاقتش آمد به طاق، شد ز کفش اختیار
عمهٔ دل خسته اش شد ز غمش ناشکیب
رفت ز دستش برون، طاقت و صبر و قرار
ترکی این نظم تو بسکه بود جان گداز
نیست دلی در جهان، کو نبود داغدار
42
0
موضوعشهادت حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریز
شاعرمحمد حسین آغولی (ترکی شیرازی)
قالبقصیده
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت

حرفی بزن بگو چه شده بی صدا شدی
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها)

شور و شوقم را ببین، یاور نمیخواهی عمو؟
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

بر تن دشت ردپا مانده
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

ز فرط شوق، شد آن خسته، مرتعش بدنش
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

به دشت ماریه قاسم به راه شاه حجاز
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

داغ یتیمی ام برشانه ی دل است گیسوی من ببین در چنگ قاتل است
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

با من بگریید ای آل هاشم آغوش من شد تابوت قاسم
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

جای تو خالیست جان برادر
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

غارت زده منم که مثل تو دادم از دست
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

در بین خاک و خون بشنو فریادم
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام)

ای ماه کنعان حسن ای لاله ی خونین بدن
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

یوسف ما ز کنعان رود سوی بیابان
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزحضرت علی اکبر (علیه السلام)

ای حسن جان کجایی برادر
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

ارث شجاعت از علی دارم من
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

گل من چه زیبا شکوفا شدی
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

آیینه ای شکسته در بر من تازه شده داغ برادر من
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

شده سوره ی هل اتی سینه زن
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام)

بر سر عمامه و بر تنت یک کفن
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

یوسفی آمد به میدان که مه انجمن است
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

من گل یاسمنم قاسم بن الحسنم
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

عمو زود بیا که مرا نمانده طاقت
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزحضرت علی اکبر (علیه السلام)

لاله گون گشته تنت پیرهن شد کفنت
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان

مزن پرپر ای گل من که دل من بی قرار است
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزامام حسن مجتبی (علیه السلام)

دارم روی خاکا، تورو میکشونم
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)

خون پدرش در رگ او می جوشد
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)