بارگاهی که شده عرش خدا کَفش‌کَنش

بارگاهی که شده عرش خدا کَفش‌کَنش
لشکری پای نهادند به روی بدنش 
 
این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟!
یا روی خاک، به لب آمده جان حسنش
 
یک‌ نفر درصدد غارت عمامه‌ی او
یک نفر آمده تاکه ببرد پیرهنش
 
دورتادورِ حرم دست حرامی‌ها بود
وارد معرکه شد شیر یل صف شکنش
 
رجز شیر جمل نعره‌ی مستانه‌ی اوست 
یاحسن بود که می‌ریخت ز کنج دهنش
 
 آمد و داشت به لب آیه‌ی "فَاخْلَعْ نَعْلَیْک"
گفت سیناست همین سینه‌ی غرق محنش
 
بی وضو آنکه نبرده است دمی نام عمو 
بود با شمر درآن مهلکه روی سخنش
 
به ادب نافه‌گشایی کن ازآن زلفِ سیاه
جای دل‌های عزیز است به هم بر مَزَنَش
 
ساربانا سر من سهم تو اما عوضش
دست بردار از انگشت و عقیق یمنش
 
بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو
که میان دل خود داشت غم یاسمنش
 
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می‌سپارم به تو از دست حسود چمنش
 
وای از بال و پرش، رفت به غارت با تیغ
وای از حنجره‌اش، حرمله شد راهزنش
 
وطن آغوش حسین است، خوشا عبدالله
لاأقل جان نسپرده است به دور از وطنش
7
0
موضوعشهادت حضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحسن حنیفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت