ای سیه روی که روز دو جهان از تو شب است

ای سیه روی که روز دو جهان از تو شب است
کشته ای تشنه حسین را تو چه وقت طرب است
 
این سری را که تو ریزی به رخش درد شراب
لولو بحر شرف گوهر بحر نسب است
 
گاه این سر به سنان بوده و گاهی به تنور
باز دردست تو بهرش ز چه چوب غضب است
 
چوب کین زین لب و زین گوهر دندان بردار
که پیمبر به جنان زنده از این لعل لب است
 
این جوانی که نگهداشته ای بر سر پا
عابد سوخته جان است که در تاب و تب است
 
این زنی کو شده انگشت نمای زن و مرد
زینب است او و مهین دختر شاه عرب است
 
بوده او پرده نشین حرم پیغمبر
حال ز جور تو بی یار بشام و حلب است
 
نو عروسی که طمع بهر کنیزیش کنند
نازپرورد حسین فاطمه او را لقب است
 
این صغیری که دهندش به تصدق خرما
میوه قلب حسین از لب همچون رطب است
 
گر دهی جان عجبی نیست از این غم جودی
زندگانی پس از این رنج فراوان عجب است 
6
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت