این همان است که در دامن او جای تو بود

این همان است که در دامن او جای تو بود 
به سر زانوی او منزل و ماوای تو بود
 
این همان است که هر روز به هنگام نماز 
جانمازش تو بینداختی از روی نیاز
 
این همان است که می‌رفت چو بر قربانگاه 
هر قدم رو به قفا بر رخ تو کرد نگاه
 
این همان است که در خواب تو آید هر شب 
این همان است که جانت ز غم اوست به لب
 
این همان است که چون ذره نوازی می‌کرد 
دست او با سر زلفین تو بازی می‌کرد
 
این همان است که تا حق نستاند دادش 
داغ دامادی قاسم نرود از یادش
 
این همان است که تا جان به تن انور داشت 
شوق دامادی شهزاده علی اکبر داشت
 
این همان است که جودی به عزایش شب و روز 
هست در آتش غم همچو سمندر در سوز
6
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت