این سر که به طشت زر عیان است

این سر که به طشت زر عیان است
رخشنده چو ماه آسمان است
 
باشد سر باب من که این سان
آزرده ز چوب خیزران است
 
این سر که به تیغ ابروانش
خم پشت فلک هلال سان است
 
باشد سر عم نامدارم
کش مهر چراغ آستان است
 
این سر که خطش به گرد عارض
چون هاله به ماه آسمان است
 
آرام دل فکار لیلاست
نامش علی اکبر جوان است
 
این سر که گلوی نازک او
سوراخ ز تیر جان ستان است
 
باشد سر اصغر آنکه بهرش
هر لحظه رباب در فغان است
 
این سر که به چهره اشک حسرت
از گوشه چشم او روان است
 
باشد سر قاسم آنکه جودی
بهرش شب و روز در فغان است
6
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت