اینجا شرار ناله آتش بر فلک زد

اینجا شرار ناله آتش بر فلک زد
اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد
از مدخل این شهر تا کنج خرابه
دشمن میان کوچه دختر را کتک زد
 
 اینجا لباس عید پوشیدند زن‌ها 
 پاى سر بُبْریده رقصیدند زن‌ها 
 
 اینجا زدند آل على را ظالمانه
 شد بسته بر یک ریسمان ده نازدانه
 با دست بسته کودکى نقش زمین شد
 برداشتند او را ولى با تازیانه
 
 اینجا سر راه اسیران ایستادند
 اینجا به زین العابدین دشنام دادند
 
 اینجا به نوک نیزه‏ ها هجده قمر بود
 خورشیدِ زهرا جلوه‏ گر از طشت زر بود
 لب‌های خونینش بهم مى‏خورد اما
 چشمش به سوى زینب خونین‌جگر بود
 
 او با لب خونین دم از محبوب مى‏زد
 دشمن به پاسخ بر دهانش چوب مى‏زد
 
 اینجا عدو ظلم و ستم همواره کرده
 با چوب، زخم بغض دل را چاره کرده
 زینب که صبر از صبر او مى‏برد حیران
 در پاى طشت زر، گریبان پاره کرده
 
 مى‏رفت چون بالا و پایین چوب کینه
 مى‏زد به روى ماه خود سیلى سکینه
19
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرغلامرضا سازگار
قالبمربع ترکیب
سبک پیشنهادیشور
زبانفارسی

حاج جواد مقدم
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت