امان ز هجر امان از نبودن تو حسین

امان ز هجر امان از نبودن تو حسین
گرفت جان مرا غصه ی تن تو حسین
 
ز سینه ام نفس بی قرار افتاده
حسین عشق تو در احتضار افتاده
 
چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم
دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم
 
دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم
هنوز بعد عزایت سیاه می پوشم
 
برای تو همه ی زندگیم سینه زدم
کنار دخترکان یتیم سینه زدم
 
نگاه کن چقدر چین به صورتم‌ دارم
نشان ضربه ی سنگین به صورتم دارم
 
برات روضه ی هر روزه می گرفتم من
به یاد تشنگی ات روزه می گرفتم من
 
کسی مقابل من آب خورد غش کردم
و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم
 
اگرچه از همه کس احترام می بینم
به خواب اگر بروم خواب شام می بینم
 
به احترام سرت چشم من نشد روشن
تنور خانه ی من مطلقا نشد روشن
 
پس از تو داغ کفن می کشد مرا آخر
شتر سوار شدن می کشد مرا آخر
 
زمان خواندن قرآن زدم به روی لبم
به یاد آن لب و دندان زدم به روی لبم
 
میان خانه غمِ آفتاب را چه کنم
به سایبان بروم من رباب را چه کنم
 
چقدر شام ، سرت را عذاب می دادند
به قاتلت جلوی من شراب می دادند
 
لباس مادری ات را گرفتم‌ از دستش
مرا زیاد زد اما گرفتم از دستش
 
در آفتاب نشانی غربتم برگشت
شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت
 
نگو دوباره چرا من به شام سر زده ام
پی زیارت قبر رقیه آمده ام
 
همین که نیست سرم سایه ی سری سخت است
بدان برادر من بی برادری سخت است
65
0
موضوعوفات | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها) | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمصائب حضرت رباب | ورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرسید پوریا هاشمی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت