از طشت دیدم ازدحام دورو بر را

از طشت دیدم ازدحام دورو بر را
میداد چشمانت به چشمانم خبر را
 
سربازها بالا سر تو جمع هستند
روی سرت دیدم هجوم صد نفر را
 
اینها نشستند و تو سرپایی عزیزم
پا درد تو آتش کشیده هر جگر را
 
چشم سفیران سوی وجه الله مانده
دیدند با خنده زنان بی سپر را
 
قرآن که خواندم نانجیب مست لج کرد
انداخت با چوب از دهانم دو گهر را
 
دیدم چگونه سربه زیرت کرد کارش
پیش تو میکوبید بین طشت سر را
 
گوش مرا باید بگیری نشنوم من
حرف در گوشی مشتی بد نظر را
 
خطبه بخوان ویران کنی کاخ ستم را
خطبه بخوان زنده کنی یاد پدر را
 
خطبه بخوان تا خنده هایش زهر گردد
تا که ببیند در بیان تو اثر را
 
تو ذوالفقاری در زبان داری عقیله
بین غل و زنجیر کراری عقیله
67
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرسید پوریا هاشمی
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت