ابر ماتم از چه اینک چشم خون بار آمده

ابر ماتم از چه اینک چشم خون بار آمده 
صبح عالم از چه در همچون شب تار آمده
 
از شکست زاده زهرا و از فتح یزید 
عید و ماتم بهر کفر و دین به یک بار آمده
 
یا رسول الله بیا فرق حسینت شق نگر 
بین چسان شق القمر اینک پدیدار آمده
 
کن برون دست یدالله ز آستین کز تیغ کین 
قطع از تن دست عباس علمدار آمده
 
مجتبی ای کاش می‌آمد که نعش قاسمش 
قطعه قطعه زیر سم اسب اشرار آمده
 
ای صبا بنما به یثرب روی و صغرا را بگو 
کز خدنگ حرمله اصغر به گفتار آمده
 
آه از آن ساعت که زینب بر سر بازار شام 
دید گرد ناقه اش محشر پدیدار آمده
 
سر برآر از محمل ای لیلا که راس اکبرت 
بر سنان در جلوه چون یوسف به بازار آمده
 
بنگر ای زهرا که رخسار سکینه همچو ماه 
نیلگون از سیلی شمر ستمکار آمده
 
همراهان آهسته‌تر یک دم که پای نو عروس 
خسته گشته بس پیاده بر سر خار آمده
 
جودیا دولت تو را این بس که هر بیت تو را 
حضرت ایزد به یک جنت خریدار آمده
6
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت