گفت ای به خون طپیده چه شد راسِ اَنوَرت

گفت ای به خون طپیده چه شد راسِ اَنوَرت
خاکِ سیه چرا شده؛ بالین و بسترت
 
جِسمت زِ نوکِ تیر مُشبّک چرا شده
صد چاک اوفتاده؛ زِ چه جسمِ اَنورت
 
اِی شاهبازِ قُدس؛ چرائی شکسته بال
وی طایرِ حرم؛ زِ چه پر خون بُود پَرت
 
اِی پاره پاره؛ تن به چه تقصیر؛ بعدِ قَتل
در زیرِ سُمِّ اسب؛ فکندند پیکرت
 
لب تِشنه از چه جان سپردی؛ مگر نبود
شطِّ فرات؛ موج زنان در برابرت
 
تو شهریارعالمِ امکانی از چه رو
تختِ تو خاک و نیزه و پیکان شد اَخترت
 
بر خیز و فکرِ بی کفننان کن؛ که از جفا
نه جسمِ اکبرت؛ شده مدفون؛ نه اصغرت
 
من زینبم که قامتم از غم شده کمان
چون ماهِ چارده؛ به سِنان بنگرم سرت
 
حال عازمم به شام؛ به مَحمِل نشان مرا
ای هم سفر؛ بیا و به مَنزل رَسان مرا
3
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت