گر گذری ای دم باده صبا

گر گذری ای دم باده صبا 
یک نفسی سوی دیار بلا
 
گوی حسین را که نبود ای چنین 
قاعده مهر و طریق وفا
 
تو به جنان زینب محزون به شام 
تو ز الم فارغ و ما مبتلا
 
جای تو اندر بر جد و پدر 
من به کف خولی و شمر دغا
 
دست تو بگشوده به گیسوی حور 
بازوی ما بسته همه از قفا
 
تکیه گه تو پر روح‌القدس 
خشت خرابه است مرا متکا
 
ما همه غم ساخته‌ام لیک نیست 
طاقتم از طعنه اهل جفا
 
آه که خواهش به کنیزی کنند 
ز اهل و عیال تو گروه دغا
 
وای که خرما به تصدق دهند 
اهل ستم طفل تو را برملا
 
جودی نالان ز الم همچو نی
چند ز هر بند برآری نوا
18
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت