نمی دیدند غیر از التهاب و اضطراب آنجا

نمی دیدند غیر از التهاب و اضطراب آنجا
 در یک خانه وا شد بارِ دیگر با شتاب آنجا 
 
امام شیعه را با دستهای بسته می بردند
 دوباره باز شد در کوچه ها پای طناب آنجا
 
 کجا خانِ صَعالیک است  شأن حضرت هادی
 از این غم شد دل صدیقه کبری کباب آنجا
 
 
 به هر صورت امام شیعه را تحقیر می‌کردند
تعارف شد به جان شیعیان جام‌شراب آنجا
 
علی الظاهر دوشنبه زهر جانش را گرفت اما 
 لبش تر شد خدا را شکر با یک جرعه آب آنجا 
 
امام عسکری آمد نمازی خواند و دفنش کرد 
تن او را سه روز و شب نسوزاند آفتاب آنجا
 
 اگرچه زهر جانسوز است اما لااقل دیگر
 محاسن را نکرد از خون پیشانی خضاب آنجا
 
 
 نشد بی حرمتی هرگز به اهل خانه بعد از او
 نشد توهین به فرزند و زن و ناموس باب آنجا
 
 خدا را شکر بین این همه آدم نبود ای دل 
یکی مثل علی اصغر یکی مثل رباب آنجا 
 
«جوان حضرت هادی به بالینش رسید اینجا 
جوانش دست و پا زد سید اهل شباب آنجا»
11
0
موضوعشهادت امام هادی (علیه السلام)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحمود یوسفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت