ز غم بی کسی اشک بصرش می ریزد

ز غم بی کسی اشک بصرش می ریزد
زهر آتش به میان جگرش می ریزد
 
فاطمه آمده و با دل خون می نگرد
که ز سرشاخه طوبی ثمرش می ریزد
 
این به کنج قفس افتاده چه آمد به سرش
که اگر باز کند بال، پرش می ریزد
 
او شرار از دل پر تاب و تبش می ریزد
که چرا فاطمه خون از کمرش می ریزد
 
سامرا مثل مدینه شده و باز علی
نام زهرا ز لب نوحه گرش می ریزد
 
بزم کفار که رفت و بد و بیراه شنید
بر سرم خاک چه خاکی به سرش می ریزد
 
لابد افتاده به یاد سر پاکی در تشت
که شراب آمده و دور و برش می ریزد
 
خواهرش مقنعه دارد به سر اما زینب
ناگهان پوشیه پیش نظرش می ریزد
81
0
موضوعشهادت امام هادی (علیه السلام)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | ورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحسین قربانچه
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت