می‌خواست هرچه از تو خدایت، همان شدی

می‌خواست هرچه از تو خدایت، همان شدی
عاشق شدی، شهید شدی، جاودان شدی
 
باید بخوانمت، ششمین فرد پنج تن
کبری‌ترین عقیلۀ این خاندان شدی
 
صبر تو را چگونه بلا سر بیاورد؟
زینب تو قبل خلق شدن امتحان شدی
 
دل‌شادی از شهادت عون و محمدت
از این‌که چون حسین، تو هم بی‌جوان شدی
 
وقت وداع و بوسۀ آخر چه بر تو رفت؟
آرام جان که رفت، تو هم نیمه‌جان شدی
 
‌آیینه‌دار و قافله‌سالار و بی‌قرار
بعد از حسین، یک‌تنه یک کاروان شدی
 
بار امانت است که بر دوش می‌کشی
بیهوده نیست این‌که چنین قدکمان شدی
 
جان را چه قابل است، که بی هیچ وحشتی
صد بار پیش‌مرگِ امام زمان شدی
 
سوزاند کوفه را رجز جانگداز تو
وقتی که لب گشودی و آتشفشان شدی
 
در خطبۀ تو شقشقیه شعله می‌کشید
دیدند کوفیان که امیر بیان شدی
 
از تو نداشت پاسخ دندان‌شکن‌تری
تنها جواب سرکشی خیزران شدی
 
منزل به منزل آمدی و هیچ‌کس ندید
در خود شکستی از غم و زهرانشان شدی
 
در شام، بهتر است نمانیم و بگذریم
باید نگفت این‌که کجا میهمان شدی
 
شهری که چشم بود سراپای مردمش
آنجا شهید طعنه و زخم زبان شدی
 
بزم شراب و سکر یزید و یزیدیان
دیدی فریب معرکه را و بر آن شدی،
 
تا بشکنی غرور هُبل‌های لات را
آنجا تبر به دوش، خلیل زمان شدی
 
باید گلوی مرثیه‌ها را فشرد و گفت
کی بی‌قرار و مضطرب و ناتوان شدی؟
 
بی‌شک شده‌ست چوبۀ محمل به سر زنان
آنجا که نوحه کردی و مرثیه‌خوان شدی
5
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزدو طفلان حضرت زینب حضرت زینب (سلام الله علیها) | مجلس ابن زیاد امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | ورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرسید محمد جواد میرصفی
قالبقصیده
سبک پیشنهادیروضه
زبان فارسی

حاج سید مهدی میردامادی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت