من با دمم تیغم شهادت آفریدم

من با دمم تیغم شهادت آفریدم
در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم
 
چون کوه بنشستم به‌روی سینه‌ی عَمرو
مردانه آن خصم خدا را سر بریدم
 
یک‌روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم
دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم
 
یک‌لحظه زانویم نلرزید و به گوشم
خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم
 
یک‌دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو
یک‌عمر در کام بلاها آرمیدم
 
با آن‌همه وقتی که زهرایم زمین خورد
جان‌دادن خود را به چشم خویش دیدم
 
آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم
دنبال تابوت عزیز خود دویدم
 
با آنکه هم‌چون آسمان بودم مقاوم
مثل هلال از غصّه‌ی ماهم خمیدم
 
یا فاطمه! شرمنده‌ام از این‌که امشب
با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم
 
«میثم» گنهکار است امّا شاعر ماست
یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم
31
0
موضوعغسل دادن و تدفین و بعد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرغلامرضا سازگار
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج محمدرضا طاهری
حاج سید مهدی میردامادی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت