شرمنده ام از روی تو از زخم پهلوی تو

شرمنده ام از روی تو
از زخم پهلوی تو
دست من رسیده به بازوی تو
آب می ریزم رو تنت
سخته غسل بدنت
خون تازه میچکه از پیرهنت
*
میبندم بند کفن
تنها شد ابالحسن
این نگاهه آخرین نگاه من
دیگه وقت رفتنه
این پیکر جان منه
آدم از جونش چی جور دل بکنه
*
میبینم با اشک و آه
زیر نور سرد ماه
نیمی از رخت کبوده و سیاه
رو به خالق میکنم
من دارم دق میکنم
تو سکوت خونه هق هق میکنم
*
روضه خونت حسنه
زینب بر سر میزنه
روی دستای حسینت کفنه
با گریه صدات کنم
چی جوری رهات کنم
تو کفن بشی و من نگات کنم

114
0
موضوعغسل دادن و تدفین و بعد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرمیثم مومنی نژاد
قالبنا مشخص
سبک پیشنهادیشور,زمینه
زبانفارسی

حاج میثم مؤمنی نژاد
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت