ز هجران تو اشک من روان شد

ز هجران تو اشک من روان شد
زبان درد من آه و فغان شد
تو رفتی و پس از تو ای پدرجان
علی تنهاترین مرد جهان شد
 
الا ای قبله‌گاه آرزویم
نشسته بغض داغت در گلویم
اگرچه چشم خود را بسته‌ای باز
تبسّم می‌کنی بابا به رویم
 
پری بشکسته چون پروانه دارم
چو شمعم گریه‌ی مستانه دارم
برای گریه از هجران رویت
میان بیت‌الاحزان خانه دارم
 
فــتــاده نــالـه‌ای در بـنــد بـنــدم         
ز هـجـران تـو بـابـا دردمــنــدم
شب و روزم شده با گریه همراه
دگـرتـا آخــر عــمــرم نـخــنـدم
 
پس از تو مانده‌ام با اشک دیـده            
ز بـار هـجـر تو پـشـتـم خـمیـده
برای تـسلیـت گـفـتـن بـه زهـرا            
به جای دسته گـل هـیزم رسیده
 
نـشستـه بود تـنها گـریه می‌کرد            
غـریـبـانـه خـدایـا گریه می‌کرد
کــنـار بـسـتــر پـاک پــیــمـبــر            
چه مظلومانه زهرا گریه می‌کرد
20
0
موضوعوفات حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرسید هاشم وفایی
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت