دوباره سفره ی اشک است و فیض ماه خودم

دوباره سفره ی اشک است و فیض ماه خودم
دوباره نیمه شبی و بساط آه خودم
 
رسیدم اول کاری که معترف بشوم
نشان به کس ندهم نامه ی سیاه خودم
 
کسی به جز تو خبردار نیست از حالم
میان محکمه آرم که را گواه خودم ؟
 
قشون اشک فرستاده ام به درگاهت
ذلیل عفو توام با همه سپاه خودم
 
به من تو راه نشان دادی و نفهمیدم
فقط دویدم و رفتم به کوره راه خودم
 
چه ظلم ها که نکردم به خود در این دنیا
چه چوب ها که نخوردم من از نگاه خودم
 
حیا نکردم و دنبال معصیت رفتم
شدم من عبد فراری و دل بخواه خودم
 
چه صبر داری و خسته نمی شوی از من
خودم که خسته ام از این همه گناه خودم
 
تمام ترس من این است مرگ من برسد
که پی نبرده ام آن دم به اشتباه خودم
 
به دست های خودم ساختم قفس ها را
ببین که حبس شدم در میان چاه خودم
 
" بجز حسین مرا ملجا و پناهی نیست "
بگو به من که : بیا بنده در پناه خودم
 
میان قبر بگویم حسین و گریه کنم
دلم خوش است به این اشک گاه گاه خودم
87
0
موضوعلیالی قدر و ماه مبارک رمضان | مناجات با اعیاد و ایام | مناجات با خدا
گریزمناجات با امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعررضا رسول زاده
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت