عمری بُوَد ز هجر تو آزار می کشم

عمری بُوَد ز هجر تو آزار می کشم
با دست بسته از کف پا خار می کشم
تازه رسیده ام به تو ای شعله ی غیور
دیر آمدم که آه شرربار می کشم
مزدی بده به آب دو چاه نگاه کن
کاین آب را به زحمت بسیار می کشم
من قهر کردم از همه تا یار من شوی
من منت نگاه تو صد بار می کشم
حل می شوم چو مساله در دست های تو
من کلبم و نفس به نمکزار می کشم
طوری درست کن که بدهکار تو شوم
وآندم ببین که ناز طلبکار می کشم
خط و نشان برای ضعیفی چو من نکش
من خود به خود ز طعنه ی اغیار می کشم
با آن که مال خویش زکف داده نرم باش
من با تلنگری همه جا جار می کشم
هر شب مرا به گریه بینداز و شاد باش
وآنگه بگو ز بنده ی خود کار می کشم
ای با وفا نگاه تو آرامش من است
زین رو بود که دست ز انظار می کشم
من از گلایه قرب تو را می کنم طلب
ورنه کجا تو را سر بازار می کشم
حتی سحر زآتش من ناله می کند
از خجلتی که در دم افطار می کشم
تبدیل کن به اول فصل بهار من
این برگ را که بر سر دیوار می کشم
« مردان به آب تیغ شهادت وضو کنند » *
من منتی ز ابروی دلدار می کشم

91
0
موضوعمناجات با | لیالی قدر و ماه مبارک رمضان مناجات با خدا | اعیاد و ایام
گریزلیالی قدر و ماه مبارک رمضان اعیاد و ایام
شاعرمحمد سهرابی
قالبغزل
سبک پیشنهادیمناجات
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت