خوش‌دلستم که چه خوش‌آمد تقریر حبیب

خوش‌دلستم که چه خوش‌آمد تقریر حبیب
من به تن پیرهن صبر و تو عریان و صلیب
 
این اسیری و غریبی اگرم هست نصیب
گر چه دانم که به‌جایی نبرد راه غریب
 
***من به بوی خوش آن زلف پریشان بروم
 
جان فدای تنت ای پادشه ارض وثاق
آخر افتاد میان من و تو طرح فراق
 
قسمت این بود مگر کز ستم اهل نفاق
من روم جانب شام و تو بمانی به عراق
 
***تو شوی بی‌سر و من بی‌سروسامان بروم
 
سر کوی تو عجب آب‌وهوایی دارد 
چه هوایی چه صفایی چه بقایی دارد
 
این گلستان شهادت چه صفایی دارد
خواهر مضطرت امروز چه جایی دارد
 
***حیف باشد که از این روضه رضوان بروم 
 
خواهرت بسته به زنجیر قضا و قدر است
عصر امروز سوی شام بلا رهسپر است
 
خیز ای قافله‌سالار که وقت سفر است
چه کنم چاره ندارم که بمانم خطر است
 
***باید از بهر پرستاری طفلان بروم 
 
ناظر روی تو داند حرم کعبه کجاست
سرت انگشت‌نما و بدنت قبله نماست
 
تشنه جان دادی و با این‌که کنارت دریاست
خون اگر گریه کند ساعی ازین قصه رواست
 
***که من از کوی تو با دیده گریان بروم
7
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعر میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی)
قالبمخمس
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت