به خون نشسته چرا ای حسین من رویت؟!

به خون نشسته چرا ای حسین من رویت؟! 
سفیدتر ز  سپیده شده چرا مویت؟! 
 
هلال من که غروب تو زود و خونین بود
کبود گشته چنان روی مادرم رویت
 
نسیم چون که به تو می‌رسد شود خوشبو
شمیم باغ جنان می‌وزد ز گیسویت
 
به روی نیزه سرت را به کوفه می‌بینم
ز کربلا دل من بوده در تکاپویت
 
بخوان دوباره تو قرآن که جان دهد بر من
صدای روح نوازی ز لعل دلجویت
 
وضو ز خون جبین می‌کنم در این محمل
نماز عشق بخوانم به طاق ابرویت
 
اگرچه بر سرنیزه نمی‌رسد دستش
سه‌ساله دختر تو می‌کند چو گل بویت
 
مکن نهان رخ خود را هنوز فرصت هست
که چند لحظه ببینم جمال نیکویت
 
به هر کجا که رَوی ای گل سر نیزه
در این سفر دل زینب بُوَد پرستویت
 
به جان زینب خود کن عنایت و کرمی
که عاشق است «وفائی» به دیدن کویت
9
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزورود اهل بیت (علیهم السلام) به کوفه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرسید هاشم وفایی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت