اِی فخر کَاینات گذر کن دَمی بشام

اِی فخر کَاینات گذر کن دَمی بشام
مار ا اسیر بین تو یا سید الانام
 
دانند شامیان زِ جفا خونِ ما حَلال
بگذر به ما که گَشته به ما زندگی حَرام
 
در دَم نه یک نه صَد نه هِزار است این سفر
زین دردِ بی شمار بَرَت بشمُرم کدام
 
در بزمِ عام  ز اَهل و عیالِ تو این گروه
آن یک کَنیز خواهد و آن دیگری غُلام
 
اولادِ خود زِ کینهء اعّدا دو دسته بین
جَمعی شَهیدِ کوفه و برخی اَسیرِ شام
 
اطفالِ ما گرسنه شب و روز تشنه لَب
یکشب کسی نداد به اِیشان بشام شام
 
رَاسِ حسین و دردِ شَراب این چه حالت است
نه دهرِ دُون سر آمد و نه عمرِ ما تمام
 
لعلِ حسین و چوبِ یزید زین ستم بما
نه پای اِستقامت و نه دستِ اِنتقام
 
طعنِ سِنان و جورِ یزید و جفای شِمر
ما را انیس و مونس و یار است والسلام
 
آن گه یزید حقَّ نبی را بهانه کرد
سوی مدینه آلِ علی را روانه کرد
3
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیزبانحال
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت