ای برادر نبود جز تو مرا دادرسی

ای برادر نبود جز تو مرا دادرسی 
از چه از من تو نپرسی ز کجایی چه کسی 
 
ای برادر نبود تاب سر نعش توأم 
نگذارند که از سینه برآرم نفسی 
 
طایر روح به جان آمده از داغ غمت 
همچو مرغی که گرفتار بود در قفسی 
 
شمر نگذاشت مرا بر سر نعشت ورنه 
گفتگو داشتمی من به جناب تو بسی 
 
خیمه‌ها سوخته طفلان به میان سرگردان 
من سرگشته کنم رو به کی کو دادرسی 
 
بهر اطفال تو از شمر و سنان جویم آب 
غرقه در بحر زند پنجه بهر خاک و خسی 
 
جودی از دامن شاه شهدا دست مکش 
که به حسرت نرسد دست به دامان کسی
4
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت