ازغمت خالق دادار به هم می ریزد

ازغمت خالق دادار به هم می ریزد
دلم از اشک تو ای یار به هم می ریزد
 
دخترم گریه مکن قلب مرا می شکنی
پدرت عاقبت کار به هم می ریزد
 
زودتر از همه آیی تو کنارم زهرا
بعد تو حیدر کرار به هم می ریزد
 
بعد من خوب به تو اجر رسالت بدهند
محسنت در پس دیوار به هم می ریزد
 
عطر جنت بود از سینه ی تو زهرا جان
آنهم از تیزی مسمار به هم می ریزد
 
زهر داد آنکه به من بر حسنت تیر زند
جسمش از کینه ی بسیار به هم می ریزد
 
هر که در کوچه نزَد ضربه,تلافی بکند
کربلا,پیکر خونبار به هم می ریزد
 
آن قدر با تو بگویم که تن یوسف تو
زیر ده نعل,دو صد بار به هم می ریزد
 
گرچه آرام زنی شانه تو بر موی حسین
گیسویش در کف اغیار به هم می ریزد
21
0
موضوعوفات حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحمود اسدی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت