آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست

آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست
از سنگری که هست و ز هم سنگری که نیست
 
طفلان من به نان و غذا لب نمیزنند
گیرم که سفره پهن شده ،مادری که نیست
 
زینب نشسته اشک مرا پاک میکند
کوثر شده به جای همان کوثری که نیست
 
شستیم خون مانده به دیوار را ولی..
از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟
 
آه ای مغیره ، بد زن من را لگد زدی
حالا فقط علیست و آن همسری که نیست
 
من در اتاق سوم و هفتم گرفته ام
دراین محل برای توچشم تری که نیست
 
از من حسین قول زیارت گرفته است
ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست
 
وقتی تو و حسین نشستید در تنور
زینب نشسته چشم ب راه سری که نیست
 
یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست
یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست
37
0
موضوعغسل دادن و تدفین و بعد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرسید پوریا هاشمی,حسین قربانچه
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج منصور ارضی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت