گفت ای زن کیستی و در کجا داری وطن

گفت ای زن کیستی و در کجا داری وطن 
گفت منما این سوال و درگذر از این سخن
 
گفت باشی از کدامین فرقه ای عالی نسب 
گفت ای زن ما اسیرانیم از اهل عرب
 
گفت گر هستی عرب اندر چه شهرت جا بود 
گفت ما را در مدینه منزل و ماوا بود
 
گفت هیچت آشنایی بود با خیرالنساء 
گفت در آغوش او بودم بهر صبح و مسا
 
گفت آیا می‌شناسی زینب دل ریش را 
گفت آری می‌شناسد هر که باشد خویش را
 
گفت خاکم بر سر ای بانوی من تو زینبی 
گفت آری زینبم کز غم نیاسودم شبی
 
گفت زینب را نبودی همچو تو قد کمان 
گفت قدم شد کمان از داغ عباس جوان
 
گفت پایت از چه مجروح است ای عالی نسب 
گفت بس اندر بیابان‌ها دویدم روز و شب
 
گفت ای بانوی من برگو حسین تو کجاست 
گفت راس او به شام و جسم او در کربلاست
 
گفت آیا اکبر خود را حسین داماد کرد 
گفت دامادش به زیر خنجر فولاد کرد
29
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیزبانحال
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت