کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد

کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد
همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می شد
 
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا می شد
 
تا کمی تربت اعلای نجف بردارد
پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد
 
چشم “خورشید” به رخساره ی “مهتاب” افتاد
کهکشان بُهت زده غرق‌تماشا می شد
 
گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود
نیمه شب “کوچه ی پیوند” چه زیبا می شد
 
و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید:
چه کسی غیر علی هم دم زهرا می شد؟!
 
زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید
یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد
 
رمز سرزندگی ام یا “علی” و یا “زهراست”
وسط این دودمه نبض من احیا می شد
 
در حقیقت سند عقدِ “علی” و “زهرا”
سندِ نوکری ماست..،که امضا می شد
205
1
موضوعازدواج | ازدواج | ازدواج | ازدواج حضرت زهرا (سلام الله علیها) | امیرالمومنین علی (علیه السلام) | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعربردیا محمدی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت