دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت

دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت
در اصل مصطفی زعلی اذن را گرفت
 
دیدند خواستگار علی بود ظاهرا
یک روح بود عشق ولی در دوتا بدن
 
زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت
الحق علی به خواستگاری خویش رفت
 
زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب
غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟
 
توحیدری و هرچه که فریاد زد سروش
پیدا نشد برای تو در عرش ساق دوش
 
بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار
دست خدا نموده به پا کفش وصله دار
 
دنیا شنید گرچه ز لب های مصطفی
در اصل خطبه خواند برای شما خدا
 
چون در شب زفاف شما فرش می شود
با این دلیل عرش خدا عرش می شود
 
سابیده اند قند ستاره به تور ابر
در عقد هم شدند دوتا رشته کوه صبر
 
زَوّجتُ عشق جزء سپاه علی در آ
اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ
 
از تو بهشت تا که جوابت بلی شود
با تو علی میان خلایق علی شود
 
در بند تو زده پدر خاک را خدا
عقد تو کرده جمله ی “لولاک” را خدا
 
کردند اشک های علی را محاسبه
مهریه ی تو آب شد عندالمطالبه
 
آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت
هذاموکّلی پر جبریل گُر گرفت
 
دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید
دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید…
88
1
موضوعازدواج | ازدواج امیرالمومنین علی (علیه السلام) | حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرمهدی رحیمی زمستان
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی

حاج حسن خلج
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت